فیلسوفان ایرانی؛ از فیلسوف مرگ اسلام تا فیلسوف بی حالی
دکتر سیدجواد طباطبایی فیلسوفی است که معتقد است اسلام مرده است. وی را می توان فیلسوف مرگ اسلام دانست!
دکتر طباطبایی: اسلام مرده است (نظریه مرگ اسلام)
وی به دنبال ایرانشهری گری و ملی گری و مقابله با اسلام است!
سیدجواد طباطبایی و ایرانشهری گری (ملی گرایی جایگزین اسلام گرایی)
دکتر طباطبایی در سال 95 جایزه ویژه جشنواره فارابی را از دست رئیس جمهور دریافت کرده است!
سیدجواد طباطبایی و دریافت جایزه فارابی
دکتر سیدجواد طباطبایی به تدریس گزاره های مبتذل و منحط ماکیاولی (صاحب کتاب شهریار که معتقد است هدف وسیله را توجیه می کند) مشغول است!
از دکتر حداد عادل که سال ها نماینده مجلس و رئیس مجلس و رئیس فرهنگستان زبان فارسی و ... بوده است، تحول و تغییر مثبتی مشاهده نشده است.
داماد وی در آمریکا تحصیل کرده و دکترا گرفته است و بر ملت ایران منت گذاشته و آمده تا به کشور و مردمش خدمت کند!
با این شرایط آیا می توان وی را فیلسوف بی حالی نامید؟
دکتر حداد عادل و داماد تحصیل کرده آمریکا
دکتر سیدحسین نصر که سال ها در خدمت فرح پهلوی بوده، در آمریکا زندگی می کند و پسرش رسما در حال کمک به دشمنان ایران است و در جرگه دشمنان و ضدانقلاب قرار دارد. نصر را می توان فیلسوف درباری دانست!
دکتر سیدحسین نصر
دکتر عبدالکریم سروش (حسین حاج فرج دباغ) که در ابتدای انقلاب مسئول اسلامی کردن دانشگاه های کشور بود! هم اکنون در آمریکا اسلام شناسی تدریس می کند! و منکر وحیانی بودن قرآن است و آن را توهم و خواب پیامبر (ص) می داند! می توان سروش را فیلسوف منکر قرآن نامید.
دکتر سروش و نفی وحیانیت قرآن
دکتر سروش فرهنگ شهادت را خشونت آفرین می داند و آن را نفی می کند!
دکتر عبدالکریم سروش و نفی شهادت
دکتر بیژن عبدالکریمی خداشناسی را یک نظام نیهلیستی و پوچ می داند! به نظر می رسد تعبیر فیلسوف خداستیز برازنده او باشد!
دکتر عبدالکریمی و پوچ دانستن خداشناسی (تئولوژی نیهیلیستی)
دکتر عبدالکریمی که عنوان استادی دانشگاه را به دنبال خود می کشد، کتاب پایان تئولوژی (خداشناسی) را نوشته است! و تراوشات فکری خود را مبتنی بر علوم انسانی غربی به جوانان کشور آموزش می دهد و حقوق استادی دریافت می کند!
کتاب پایان تئولوژی (خداشناسی) نوشته دکتر بیژن عبدالکریمی
علوم انسانی غربی نگاهی مادی و غیرالهی و غیرتوحیدی به انسان دارد و ارزشی برای روح و فطرت قائل نیست. ثمره چنین علمی، انسان های خودباخته ای هستند که هویت خود را در مدرک و مقام و ثروت و شهرت و ... دنبال می کنند. شیفته علوم منحط غرب شدن انسانیت انسان را مسخ کرده و سبب نابودی فرد و جامعه می شود.
شعر زیبایی علامه اقبال لاهوری در این مورد قابل تأمل است:
آدمیت زار نالید از فرنگ زندگی هنگامه برچید از فرنگ
آیا دکترای منحطی که سوغات غرب است و نتوانسته خود غرب را نجات دهد، ارزش تلقی می شود؟
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی